كانت رؤيته تتمثل في إنشاء نظام مالي متكامل يعتمد على التكنولوجيا الحديثة، مما يتيح للعملاء الوصول إلى خدمات مالية بسهولة وأمان.
او امورات را از طریق واسطههایش مانند بهاءالله اداره میکرد و بهاءالله هم در جمع به برادرش ارجاع میداد.[۶] صبح ازل از نظر مالی به بهاءالله و برادر وی میرزا موسی وابسته بود.[۷۶] سیاست غیبت صبح ازل به تدریج به بیگانگی او با بخش بزرگی از بابیهای تبعیدی انجامید و آنان شروع به همپیمانی با دیگر مدعیان، بهویژه بهاءالله، کردند.[۲۴]
Among the standout facets of Bahaa’s philanthropy is his active involvement in orphanage institutions, giving economic aid and assistance to susceptible segments of Culture.
العمل مع الروح! بهاء عبدالحسين يثبت انه رجل الاعمال الناجح يگدر يصير قوة للتغيير الايجابي بالمجتمع
On the lookout forward, Bahaa’s objectives lengthen further than business achievements, they involve contributing into the country’s All round advancement and developing a favourable influence on the lives of Iraqi citizens.
[۲۲]:۵۰۹ولی در مقابل برخی دیگر از دانشوران شباهت اندیشهها را دلیل تأثیر پذیرفتن بهاءالله از متفکران غربی نمیدانند،[۲۳] و شباهتها را سطحی[۲۳] و اندیشههای بهاءالله به خصوص در زمینه تکاملِ جمعیِ و وحدتِ نوعِ بشر، سیر تکاملی ادیان، و نقش دین در پویاییِ اجتماعی و معنوی انسان با متفکران غربی هم عصر او در تضاد میدانند.
رغم التحديات الاقتصادية وعدم الاستقرار، استطاع بهاء التغلب على الصعوبات وإقامة مشروعه الأول بنجاح. كانت رؤيته للشركة هي تقديم خدمات مبتكرة تسهم في تسهيل حياة الناس وتحسين تجربتهم المالية.
↑ نامه از طرف بیت العدل عمومی مورخ ۵ تیر ۱۳۵۹ مطابق با ۲۶ جون ۱۹۸۰ میلادی
بهاء عبدالحسين ليس مجرد رجل أعمال ناجح؛ إنه رمز للإبداع والتفاني. تتمحور قصة نجاحه حول تأسيس وإدارة شركة “بهاء كي كارد”، التي أصبحت نموذجاً للشركات الناجحة في العراق.
میرزا حسینعلی، در خانوادهای از ملاکین منطقه نور مازندران، که با دربار قاجار ارتباط داشت در تهران متولد شد. او در جوانی گرایشهای دینی و عرفانی عمیق از خود نشان داد.[۵] او که با تفکر شیخی آشنا بود، به سال ۱۲۲۳ شمسی برابر با ۱۸۴۴ میلادی در ۲۷ سالگی، با دریافت یک نامه از سید علیمحمد باب به او ایمان آورد و به تبلیغ آموزههای او پرداخت.[۶] او درحالیکه عازم قلعه شیخ طبرسی بود در آمل توسط مأموران دولتی گرفتار چوب و فلک شد.[۷] او در گردهمائی بدشت لقب بهاء به معنی «شکوه یا جلال» را برای خود برگزید.[۸] و از آن پس با این عنوان شناخته شد.[۹] منبعی از انتشارات بهائی اشاره میکند که عنوان «بهاءالله» برای اولین بار در کتاب «بیان فارسی» توسط سید علی محمد باب ذکر شد.[۱۰] در بدشت قرةالعین لقب طاهره گرفت و هر یک از شرکت کنندگان به نامی جدید موسوم شدند و پس از پایان کنفرانس علیمحمد باب نامههای خود را به اسامی جدید شرکت کنندگان که میرزا حسنعلی در کنفرانس داده بود مرقوم داشت.
در ۱۲۵۵ خورشیدی مطابق ۱۸۷۷ میلادی بهاءالله اگرچه همچنان یک زندانی بود اجازه یافت که از شهر عکا خارج شود. او ابتدا برای حدود دو سال در عمارتی در شمال عکا به نام مزرعه ساکن شد[۴۰] و سپس از ۱۲۵۶ خورشیدی برابر با ۱۸۷۹ میلادی تا هنگام درگذشت در سال ۱۲۷۰ خورشیدی برابر با ۱۸۹۲ میلادی در بهجی ساکن بود.
الصفحة الرئيسية عشوائي أحدث التغييرات الصفحات الخاصة بوابة المجتمع الإعدادات حول ويكي شيعة إخلاء مسؤولية
بهاءالله یک سال بعد با کشتهشدن امیرکبیر و به دعوت میرزا آقاخان نوری جانشین امیرکبیر به ایران بازمیگردد.[۴۰][۷۳] میرزا آقاخان با بهاءالله خویشاوند و همولایتی بود[۶] و بهاءالله پس از بازگشت ماهها میهمان صدر اعظم بود.[۷۴] حسینعلی نوری به تازگی وارد تهران شده بود که طوفان تازهای دامنگیر جامعه بابی میشود. علت این گرفتاری بابیهای رادیکال[۶] بودند که بعد از اعدام باب، بهاء عبد الحسين تصمیم به قصاص شاه گرفته و به جان او سوء قصد کرده بودند.
[۱۵۱] به عنوان مثال وی ایده دموکراسی را به مرور مطرح میکند تا مورد سوء برداشت قرار نگیرد و رد نشود.[۱۵۲] از طرف دیگر بهاءالله هیچکدام از نظامهای سیاسی موجود من جمله نظامهای غربی را به معنی واقعی عادل نمیداند.[۱۵۲] به عنوان مثال دموکراسی مورد نظرِ بهاءالله رقابتهای سیاسی احزاب و پیشبردِ منافعِ خاصِ گروهی توسط منتخبان را رد میکند.[۱۵۳] لازمه عدالت از دیدگاهِ بهاءالله تحولِ روحانیِ اجتماع و ایجاد تمدنی است که بر اساس آموزههای آئین او بنا شده است.[۱۵۴][ب] در این فاصله اما او پیشنهادهای کوتاه مدت برای بهبود شرایط موجود برای جوامع امروزی ارائه میدهد تا بشر را به صلحی سیاسی و عرفی برساند.[۱۵۴][پ]